آدویت به گوا میرود و در آنجا با سارا، دختری آزاد و رها از قید و بند، آشنا میشود. تضادها یکدیگر را جذب میکنند و همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه زندگیاش زیر و رو میشود. سالها بعد، آدویت در حالی که پلیس آگاسه و مایکل سر راهش هستند، دست به قتل میزند.