
مولان در خانوادهای رزمیکار بزرگ شده و رویای تبدیل شدن به یک جنگجوی زن در قلمرو پادشاهی را در سر دارد. او که مجبور شده به جای پدرش به ارتش بپیوندد، راهی برای ابراز وجود پیدا میکند. با این حال، در طول ماموریتی که قرار بود ولیعهد یک قلمرو متخاصم را ترور کند، هرگز نمیفهمد که این تصمیم زندگیاش را به کلی تغییر میدهد. آنها عاشق هم میشوند. از آن به بعد، او هدف جدیدی دارد، نه مبارزه برای رسیدن به موفقیت، بلکه ایجاد صلح برای مردم هر دو کشور. در نهایت، او بر شرور پیروز شد و معنای واقعی جنگجو بودن را نیز درک کرد.